رونیکارونیکا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

رونیکا عسلی

آزمایش خون

1391/10/8 19:56
نویسنده : مامان
121 بازدید
اشتراک گذاری

 

 نتونستم شب بخوابم همش با خودم می گفتم چرا گفتی به همه اگه جواب منفی باشه چی حالا اینقدر احساساتت راستگو شدن ؟دل تو دلم نبود نفهمیدم صبح  چه جوری رفتم آزمایشگاه و این بیست دقیقه تا جواب حاضر بشه  چه جور گذشت با خنده خانم پرستار و تبریکش از ته دلم خوشحالی و شادی وجود تو رو تو دلم حس کردم. خدایا شکرت خدایا شکرت تنها چیزی که تو دلم زمزمه می کردم به بابایی زنگ زدم و گفتم و کلی با هم ذوق کردیم بعد سریع رفتم شیرینی سرا و چیز کیک خریدم و رفتم پیش مامان فرح و عمه آتوسا جان. از اونجا هم به مادر جون و خاله تهمینه زنگ زدم و بعد هم به عمه زهره ی مامان.با مشورت عمه زهره جون تصمیم گرفتم که دکتر زرین خامه رو به عنوان دکتر زنان و زایمانم انتخاب کنم چون از همه لحاظ عالی و خوبه خلاصه بعد از اینکه خیالم راحت شد و به همه اطلاع رسانی کردم گرفتم تخت تا غروب خوابیدم و چه خواب خوب و راحتی.... بعد از اون روز قشنگ و به یاد ماندنی هفته ها گذشت و گذشت تا.......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)