زندگی ما
دختر قشنگم من و بابا امیرت تو یه شب قشنگ و رویایی تابستون تو تاریخ١٣٨٨/٠٥/٠١ با هم نامزد کردیم و تقریبا یک سال و دو ماه بعد یعنی ١٣٨٩/٠٩/٠٥ هم ازدواج کردیم همه دورانش پر از خاطرات قشنگ و دوست داشتنی ای هست که هیچوقت فراموشش نمی کنم واقعا از بهترین و پر آرامش ترین دوران زندگیم بود . پا قدم بابایی مثل پا قدم تو؛ تو زندگیم خیلی خوب بود یه عالمه اتفاق های خوب می افتاد آخه عزیز دل مامان زندگی من و بابایی هر روزش پر از ماجرا بود و هست اما من می خواهم فقط از خوبی ها و قشنگی های زندگی برات بگم تا قلب کوچولوت ناراحت نشه و غصه نخوره خلاصه زندگی مونو شروع کردیم با یه دنیا قشنگی و شادی . توی این مدت ها همیشه از خدا می خواستم تا یه نی نی سالم و خوشگل مثل تو بهم بده. یکی از آرزو هام بود. همیشه دوست داشتم یک دختر مثل تو داشته باشم خیلی هم تلاش کردم اما خیلی طول کشید ؛ وقتی خاله سمانه و خاله نوشین؛ سامینا و حلما رو به دنیا اوردند کلی منم دلم نی نی می خواست اما خدا منتظر بود تا توی بهترین موقع تو رو بفرسته تو دلم تا رسیدیم به ...........