بدون عنوان
به چهره ي معصوم فرزندم نگاه ميكنم؛ گاهي اوقات فراموش ميكنم كه چگونه به خداوند التماس ميكردم كه فرزندي به من عطا كند. گاهي اوقات در اثر خستگيهاي روزانه و فشارهاي زندگي فراموش ميكنم كه چه روز ها و شبهايي اشك ميريختم و زاري ميكردم به درگاه خداوند كه فرزندي كه در شكم دارم سالم به مقصد برساند؛ فراموش ميكنم كه فرشته اي در كنار دارم كه اگر نبود همه چيز برايم بي مفهوم بود ؛ فراموش ميكنم بيشتر ببينمش بيشتر برايش وقت بگذارم ؛كمتر سرش فرياد بكشم و كمتر او را مواخذه كنم ؛ خدايا بار ديگر از درگاهت تقاضا ميكنم براي بزرگ كردنش و انسان تربيت كردنش به من صبر بده .... بارالها ازتو ميخواهم كمكم كني ...
نویسنده :
مامان
0:51