به دخترم
وقتی راه رفتن اموختی، دویدن بیاموز،دویدن که اموختی پرواز را... راه رفتن بیاموز زیرا راه هایی که می روی جزئی از تو میشوند وسر زمین هایی که میپیمایی بر مساحت تو اضافه می کنند.
دویدن بیاموز چون هرچه را که بخواهی دور است وهر قدر که زود باشی دیر. وپرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی برای انکه به اندازه فاصله زمین تا اسمان گسترده باشی.
من راه رفتن را از یک سنگ اموختم،دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت باد ها از رفتن چیزی به من نگفتند زیرا انقدر در حرکت بودند که رفتن را نمیشناختند! پلنگان هم دویدن یادم ندادند وپرندگان نیز پرواز را!
اما سنگی که درد سکون کشیده بود رفتن را میشناخت و کرمی که دراشتیاق دویدن سوخته بود دویدن را می فهمید و درختی که پایش در گل بود از پرواز بسیار می دانست!
انها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت... راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام بر داری
دویدن بیاموز زیرا چه بهتر از خودت تا خدا بدویو پرواز یاد بگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی