زردی گرفتن عروسک خانم
نمی دونم با چه حالی دارم این روز و تعریف می کنم ، هنوز 4 روزت نشده مامان بعد از ظهر عمه زهره گفت باید ببرنت دکتر چون احساس می کنن یه مقدار رنگ صورتت به زردی می زنه ، خاله تهمینه و عمه زهره ساعت 4:30 بود که شما رو بردن که یک دفعه ساعت 6 زنگ زدن و گفتن که شما رو بستری کردن و زردیتون بالاست .نمی دونم چه جور وسایلمو جمع کردم تا به بیمارستان بیام داشتم از غصه و نگرانی می مردم دلم برات خیلی می سوخت اخه تو خیلی کوچیک و ظریفی .وقتی رسیدم بیمارستان عمه زهره و خاله تهمینه اونجا بودن گفتن که بهت شیر بدم و لباس هاتو در بیارم چون باید بری تو دستگاه الهی مادرت برات بمیره داشتم دیونه میشدم بهت شیر دادم آروم تو بغلم خواب...
نویسنده :
مامان
20:34